دانلود مقالات دانلود مقالات .

دانلود مقالات

سازواره های طبیعی : طراحی مجتمع تجاری-تفریحی

امروزه بیش از هر زمان دیگری رویکردهای فناورانه ، زیست شناسانه و به طور کلی طبیعت گرایانه در معماری تکنولوژیک اهمیت و کاربرد پیدا نموده است ولی می توان ریشه این رویکرها را در تاریخ پی گرفت . بکارگیری نقوش گیاهی و جانوری در مغماری های تاریخی نیز از میل و گرایش انسان به طبیعت حکایت دارد . از این رو برای ارائه راهکارهای بهتر ، مطالعه شیوه تعامل انسان با طبیعت در طول تاریخ و پیامدهای مادی و معنوی آن اهمیت دارد . از طرفی اندیشه فلاسفه غرب و شرق و نگاه کتاب الله در رابطه با طبیعت دارای ابعاد ظریفی است که مطالعه آن ضروری است . در این فصل به مطالعه مفهوم طبیعت و موارد ذکر شده در بالا و سپس به رابطه طبیعت با معماری در جهان و ایران پرداخته شده است . از این بررسی ، وجه معلم بودن طبیعت دریافته می شود و از این رو در ادامه مطالعه سازواره های طبیعی و دسته بندی آنها برای کاربرد در معماری انجام شده و خواص آنها نیز تبیین و تدقیق گردیده است . در نهایت آنچه اهمیت دارد چگونگی کاربرد طبیعت در معماری و روش های آن است که به چگونگی انتقال این مفاهیم از طبیعت در معماری طراحی مجتمع تجاری تفریحی با رویکرد طبیعت گرا می پردازد . به خاطر اهمیت آن ، فرآیند این تغییر هم بیان گردیده است .

دانلود متن کامل پایان نامه مقطع ارشد معماری : طراحی مجتمع تجاری-تفریحی با رویکرد طبیعت گرایی با تاکید بر سازواره های طبیعی

3-ضرورت شناخت طبیعت

انسان از ابتدای خلقت به عنوان یک موجود طبیعی در طبیعت زندگی می کرد و از آن می آموخت و با آن تعامل داشت زیرا بقا اگرچه در ابتدا ممکن است غریزی بوده باشد ولی بعد از مدتی با فهم و شعور صورت گرفت و بر همین اساس انسان ناچار به شناخت و تعامل با طبیعت بوده است با گذر زمان بر اهمیت شناخت طبیعت هر روز افزوده شده است . از اندیشمندان شرقی تا غربی و حتی کتب آسمانی همه و همه بر شناخت طبیعت تاکید داشته و دارند اگرچه نوع دیدگاه آنها در رابطه با طبیعت متفاوت است . اهمیت طبیعت از نظر قرآن به گونه ای است که همگان را به سیر و نظر در دانشگاه طبیعت فراخوانده است بطوریکه ، « قرآن تمام عالم طبیعت را یکسره آیه و نشانه برای شناخت ماوراء طبیعت می خواند » ( مطهری ، 1367 ) . همچنین طبیعت  و اجزاء و عناصر آن و قوانین و نظام حاکم بر جهان هستی یکی از مقولات بسیار مهمی است که متون اسلامی ، به عنوان یکی از ابزار شناخت نیز موکداً انسان را به تفکر درباره آن ترغیب و توصیه می نماید . هر چه شناخت انسان از طبیعت تکامل یابد زندگی او بهبود بیشتری می یابد البته نظریات متفاوتی در این رابطه وجود دارد . فرانسیس بیکن با تاکید بر اینکه علم قدرت است و توانایی علمی می تواند قدرتی تکنیکی را بر طبیعت اعمال نماید همچون کانت از تسلط بر طبیعت و یا قابلیت تغییر و انطباق طبیعت در جهت رفع نیازها و خواسته هایی که انسان تعیین کننده آن است سخن می گوید . بسیاری از دانشمندان و طبیعی دانان بزرگ جهان از جمله ابن سینا ، رازی ، جابربن حیان و جاحظ که مسلمان بوده اند نیز بر اهمیت شناخت طبیعت تاکید کرده اند زیرا آنطور که مشخص شده طبیعت به عنوان کارآموزی بزرگ در امتداد زمان به انسان آموخته است . در همین راستا در تحقیق حاضر ضرورت دارد برای رسیدن به این شناخت سیر تحول تاریخی مواجهه انسان با طبیعت و رویکرهای معماری به طبیعت بررسی شود .

3-1- طبیعت و تعاریف آن

3-1- 1-طبیعت در لغت

واژه طبیعت در فرهنگ معین به معنی آن بخش از جهان که ساخته دست آدمی نیست آمده است و در فرهنگ دهخدا به معنی سرشت که مردم بر آن آفریده شده اند و نهاد ، آب و گل ، خوی و گوهر است که از آن به Nature تعبیر می شود از ریشه Nat به معنای زادن گرفته شده و این نشانگر آن است که مهمترین ویژگی ذاتی طبیعت خلق و زایش همیشگی آن است به همبن جهت ضروری است که فرایند زایش و اصول و قوانین حاکم بر آن بررسی شود . با این بررسی است که الگوبرداری از طبیعت به عنوان بزرگترین منبع خلق و زایش در فرایند طراحی اتفاق می افتد .

3-1- 2- طبیعت در فلسفه

اهمیت موضوع طبیعت باعث شده که فلاسفه در طول تاریخ به این موضوع بپردازند و طبیعت و ویژگی های آن را پایه ای برای شروع بحث های فلسفی خود قرار دهند . این بررسی محدود به فرهنگ یا جغرافیای خاصی نیست و ردپای بحث پیرامون موضوع طبیعت را می توان در تمامی فرهنگ ها در طول تاریخ مکتوب دید . از این رو در ادامه برای آشنایی با فلسفه طبیعت ، نگرش اندیشمندان به طبیعت بیان خواهد شد تا به یک دکترین فلسفی مناسب جهت بهره گیری از طبیعت دست یابیم .

3-1- 2-1-آراء اندیشمندان غربی درباره طبیعت

از نگاه اندیشمندان خردگرای غربی جهان به عنوان یک کل از ذرات مادی بدون رمز و راز و کاملاً قابل پیش بینی تشکیل شده است اما گذشت زمان باعث تغییر این نگرش شد و اعتقاد به وجود نوعی حرکت تکاملی درون موجودات عالم در میان فلاسفه غربی رایج گردید . از نظر دکارت جهان تماماً به فیزیک و ریاضی معنا شده چرا که جمله معروف او می گوید :

« بعد و حرکت را به من بدهید جهان را می سازم » (فروغی ،1387: 191 )

این نگرش دکارت که جهان را به مثابه ماشین ( نقره کار ، بی تا ) می بینید نشان از فلسفه مکانیک گرای او به طبیعت دارد . از طرفی جان استوارت میل بیان می دارد که خوب بودن طبیعت مانعی بر سر راه کوشش برای بهبود طبیعت است و پیروی انسان از طبیعت را عملی غیر معقول و غیر منطقی می پندارد . میل به علت دشمن خویی طبیعت ، آن را به عنوان بستری برای سلطه فن آورانه و صنعتی انسان می پندارد (میل ، 1382 : 269) . از این رو از نظر میل یکی از مهمترین رسالت های انسان اصلاح زمین طبیعت است که از فلسفه تجربه گرایی او ناشی می شود .فلاسفه بعد از میل نظریه تکامل را مطرح کرده اند و از زاویه دید خود به تعریف آن می پردازند .

« نظریه مورگان متضمن سازش تکامل گرایی ( مکانیکی ) داروین و تکامل گرایی خلاق برگسون است . به نظر مورگان در تکامل دو نیرو را دارد : یکی زاده حوادث گذشته است و دیگری خیزش و یا جهشی است که گاه به گاه و بی مقدمه رخ می نماید . اولی همان است که داروین و اسپنسر می گویند و دیگری که در حکم اعتراضی است که به مفاهیم مکانیکی  تکامل ، از برگسون نشات گرفته است ... مورگان می گوید که تکامل به تحریک دو اصل مذکور صورت می گیرد ... تکامل دفعی مورگان ، میانجی دید علمی داروین و دید عرفانی برگسون است » ( راداکریشنان ، 1382 : 154 و 253 ) . بطور کلی غرب پس از رنسانس با ذهن خردگرای خود ، جهان و به دنبال آن طبیعت را مسخر عقل خویش نمود و با نگاه تجربه گرای خود به مواجهه با طبیعت پرداخت و با تاخیری چند صد ساله تا حدودی پی به وجود معنا در طبیعت برد . بی شک رسیدن به نتیجه از طریق تجربه تلخ تر از رسیدن به آن از طریق نگاه معنوی است . از این رو غرب در قیاس با شرق با اتخاذ رویکردهای فیزیکی و تجربه گرا خسارت سنگینی را در قرون اخیر متوجه انسان و طبیعت نمود تا دریافت که این روش به تنهایی نمی تواند راه حل مناسبی برای رسیدن به نتیجه باشد ؛ نهایتاً اندیشمندان غربی در عرصه تئوری از رویکرد تجربه گرا به رویکرد معناگرا تغییر جهت دادند که البته نمی توان در عرصه عملی به کمال آن را مشاهده نمود .

 

 

 

 


1650-1596                                                                                رنه دکارت (Rene Descartes )

جهان و طبیعت به مثابه ماشین............................................................................... تفکر مکانیک گرا به طبیعت
1873-1806                                                                       جان استوارت میل ( John Stuart Mill)

اعتقاد به وجه دشمن خویی طبیعت..........................................................سلطه فن آورانه . صنعتی بر طبیعت
1882-1809                                                                            چارلز داروین (Charles Darawin )

اعتقاد به تکامل تدریجی طبیعت ........................................................... همذات پنداری ، عدم رافت و رحمت
1903-1820                                                                           هربرت اسپنسر (Herbert Spencer)

تکامل ، وحدت یابی ماده است................................ تفکیک یا جامعیت،تفاوت با وحدت و پیشرفت با انحلال تعدیل می شود
1941-1859                                                                             هانری برگسون (Henri Bergson )

اعتقاد به تغییرخلاقانه بعنوان اساسی ترین قانون طبیعت ............................جهان بینی مبتنی بر قوه شهود مستتر در غریزه
1936-1952                                                                    کانون لوید مورگان (Cowy L. Morgan )

اعتقاد به تکامل دفعی یا خیزشی .................... تکامل به تحریک دو اصل استمرار گذشته و جهش ناگهانی صورت می گیرد
1976-1889                                                                       مارتین هایدیگر ( Martin Heidegger)

ذات گرایی و روجوع به ماهیت طبیعت................................................. انکشاف و تجلی شاعرانه رموز طبیعت
2009-1912                                                                                        آرنه نااس  (Arne Naess)

همذات پنداری با طبیعت ............................................................................. نجات بخشی و همبودی با طبیعت
پل تیلور (Paul Teylor)

اخلاق گرایی و زیست – محوری ......................................................................... هماهنگی و احترام به طبیعت

 

 


جدول 3-1-آراء اندیشمندان غربی درباره طبیعت ( محمود فیض آبادی ، 1391)

 

 

 

بنابراین از تحلیل و مقایسه نظرات تاریخی اندیشمندان غربی درباره طبیعت بطور کلی چنین نتیجه می شود که اندیشه غربی از گذشته های دور ، از معناگرایی به تجربه گرایی سوق پیدا کرده و پس از گذراندن تجربیات تلخ و دشوار به سمت معناگرایی و با حرکتی آرام و گاهی هم متغیر در طول پانصد سال در حرکت بوده است ، البته در میانه قرن بیستم و اواخر آن این سیر دارای نوسانانی می باشد .


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۳۰ مهر ۱۳۹۷ساعت: ۰۷:۱۹:۵۴ توسط:محمد موضوع: نظرات (0)